چگونه یک رابطه با کیفیت با فرزندم بسازم؟
اگه غذات رو تا آخر بخوری قول میدم بهت بریم پارک
اگه مشقات رو تا ساعت 6 بنویسی اجازه داری بری با دوستات بازی کنی
چون موهای خواهرت رو کشیدی دیگه دوستت ندارم
اگه یه بار دیگه جیغ زدی من دیگه مامانت/بابات نیستم
اگه میخوایی با دوستات بری بیرون، باید اتاقت رو مرتب کنی
همه ما با این نوع ادبیات آشنایی داریم و از کودکی به این شیوه عادت کرده ایم که اگر خواسته ایی از پدرو مادر های خود داشتیم باید کاری که آنها میخواستند را انجام می دادیم تا به چیزی که می خواستیم دست پیدا می کردیم و به نوعی پاداشی را دریافت میکردیم اما اگر کاری که میخواستند را انجام نمی دادیم شاهد رفتاری بودیم که به اشتباه خود پی ببریم و اظهار پشیمانی کنیم و تنبیه میشدیم و انتظار میرفت که در همان لحظه یاد بگیریم کار درست و غلط از نظر بزرگتر ها چیست تا همان ها را انجام دهیم. ما با این تفکر بزرگ شده ایم “به شرطی میتوانم چیزی را داشته باشم که طبق خواسته آنها رفتار کنم.” و گاهی به زور و اجبار بزرگتر ها کاری را انجام میدادیم که خواهان آن نبودیم و فقط به خاطر اینکه آنها صلاح ما را می خواستند باید آن کار را انجام میدادیم، کاری که از نظر آنها درست تر بود و حالا ما بزرگ شده ایم و به عنوان پدر ومادر، مربی و هرکسی که به نوعی با کودکان در ارتباط است این رفتار را بروز میدهیم و دائما در حال کنترل کردن بچه ها هستیم، از سن کودکی تا بزرگسالی، به فرزندان خود میگوییم که چه کاری را انجام بده و چه کاری را انجام نده و اجازه انتخاب کردن، تجربه کردن، اشتباه کردن و یادگرفتن را به کودکان خود نمیدهیم.
به کودک نوپای خود اجازه تجربه کردن و کشف دنیای پیرامونش را نمی دهیم چون می ترسیم آسیب ببیند، به فرزند نوجوان خود اصرار میکنیم رشته ایی که علاقه ندارد را برای ادامه تحصیل انتخاب کند و در پی آن شغلی را انتخاب کند که ما میگوییم چون ما صلاح او را میخواهیم، به جوان خود میگوییم با کسی ازدواج کند که ما انتخاب کرده ایم چون خوشبختی او را میخواهیم و در هیچ یک از این مراحل فردیت، علایق، استعداد و خواسته های فرزندمان را در نظر نمی گیریم و در پی همین خواسته های اجباری است که در روابطمان تنش ایجاد میشود، اعتماد و احترام متقابل از بین می رود و روز به روز از هم دورتر میشویم و از خود میپرسیم که چرا اینگونه شد؟ غافل از اینکه کنترل کردن و اجبار کردن دیگران به انجام کاری چیزی جز مقاومت و تنش به همراه ندارد.
چگونه کودک خود را به انجام کاری وادار می کنیم؟
به رابطه خود با کودکتان دقت کنید و زمان هایی که بکن، نکن های زیاد میکنید و او را وادار به انجام کاری میکنید که علاقه ای به آن ندارد را با زمان هایی که به او حق انتخاب میدهید تا آزادانه رفتاری که دوست دارد انجام دهد را مقایسه کنید و احساس خود را ببینید، در کدام حالت احساس میکنید رابطه عمیق تر و همدلانه تری دارید؟
در بیشتر مواقع زمانی که ما به کودک خود دستوری را میدهیم اگر کودک احساس کند استقلال و آزادی عمل خود را از دست داده است، در برابر انجام خواسته ما مقاومت میکند و اصطلاحا میگوییم کودک لجبازی میکند. مثل کودکی که میداند تا چند دقیقه دیگر سفره غذا پهن میشود ولی به سراغ ظرف شکلات ها رفته و یک مشت شکلات را میخواهد همین الان بخورد، معمولا در این حالت والدین شروع به سخنرانی کردن و نصیحت کردن کودک کرده و به او میگویند که نباید قبل از غذا شکلات بخورد، شروع به تهدید و تنبیه کردن میکنند تا کودک به حرف آنها گوش دهد و در این موقعیت کودک ممکن است دو رفتار از خود بروز دهد، یا از ترس تنبیه شدن شکلات ها را نمی خورد و با ناراحتی بر سر سفره می آید یا از سر لجبازی شکلات هایی را که بر داشته بود میخورد و به حرف پدر و مادر اعتنایی نمی کند و این جاست که والدین شروع میکنند به حرص خوردن و تهدید کردن و سرزنش کردن کودک. ممکن است والدین برای اینکه کودک به حرف آنها گوش دهد و خواسته آنها را عملی کند به جای تهدید کردن، قول هایی را به کودک خود بدهند، مثلا به کودک خود میگویند اگر الان شکلات نخوردی بعد از غذا به جای شکلات میتوانی بستنی بخوری یا حتی میتوانی مقدار شکلات بیشتری بخوری و به نحوی کودک را متقاعد میکنند که به حرف آنها گوش کند.
شاید این سوال برای شما پیش آمده باشد که اجازه دهیم کودک هرکاری که دلش میخواهد انجام دهد؟ باید بگویم که من هم با این شیوه کاملا مخالفم اما با اینکه حق انتخاب کردن و تصمیم گیری را هم از کودک بگیریم و ما برایش تعیین کنیم که چه کاری بکند و چه کاری نکند مخالفم. اما چرا؟
چرا نباید کودک خود را مجبور به انجام کاری بکنیم؟
زمانی که ما کودک خود را مجبور به انجام کاری میکنیم تا او کاری را انجام دهد که از نظر ما بهترین کار است، به این معناست که من قدرت دارم و تو قدرتی از خود نداری و به خاطر این قدرت میتوانم تو را کنترل کنم، حق انتخاب را از تو بگیرم، به نیاز هایی که داری هم به شرطی توجه میکنم که به حرف و خواسته من توجه کنی و اگر نیازی از شخص برطرف نشود، احساس ناکامی به سراغش می آید و در نتیجه آن خشم، پرخاشگری، افسردگی، نارضایتی، کم کاری، لجاجت، قهر و … به همراه دارد.
استفاده کردن از هرنوع اجبار میتواند به کیفیت رابطه آسیب وارد کند. تشویق کردن و تنبیه کردن کودک برای انجام کاری، معایب و مزیت هایی دارد از جمله اینکه
- خشونت، خشونت می آورد: کودکی را تصور کنید که در حال تماشای برنامه مورد علاقه خود است و شما به او میگویید همین الان باید اتاق خود را مرتب کند اما او به شما توجهی نمیکند و شما خواسته خود را عصبانی تر از قبل تکرار میکنید اما به جای حرف شنوی بیشتر، مقاومت او درمقابل خواسته شما بیشتر میشود و این چرخه ادامه پیدا میکند و نارضایتی در ارتباطی که شکل گرفته بیشتر میشود چون ما نمیتوانیم کودکان خود را به انجام کاری مجبور کنیم که میلی به آن کار ندارد و اگر هم آن کار را انجام ندادند با آنها کاری کنیم که اظهار پشیمانی کنند و آرزو کنند که کاش آن کار را انجام میدادند.
- کسب تجربه: متاسفانه پدر و مادر های زیادی هستند که خیال میکنند با مراقبت زیاد از کودک به او لطف میکنند غافل از اینکه فرصت تجربه کردن، اشتباه کردن و یاد گرفتن را از کودک خود میگیرند. پدر و مادری که غذا در دهان کودک یک ساله خود میگذارند که مبادا کودک به اندازه کافی غذا نخورد و احتمالا با مقاومت کودک خود مواجه میشوند. یا زمانی که دست کودک نوپای خود را هنگام بالا و پایین رفتن از پله ها میگیرند تا از زمین خوردن کودک جلوگیری کنند اما کودک شروع به کشیدن دست خود از میان دستان پدر و مادرش میکند. کودکان باید خودشان تجربه کنند، اشتباه کنند و از اشتباهات خود یادبگیرند تا بتوانند درست و غلط را به خوبی تشخیص دهند. اگر کودکان فرصت تصمیم گیری و انتخاب کردن نداشته باشند در بزرگسالی به افراد بزرگسالی تبدیل می شوند که وابسته به دیگران هستند و از خودباوری لازم برخوردار نخواهند بود.
- مسئولیت پذیری: زمانی که کودک فرصت انتخاب کردن داشته باشد میتواند نتیجه کاری که به انتخاب خودش بوده است را به راحتی بپذیرد و مسئولیت پذیری بیشتری در قبال روند زندگی اش داشته باشد. مثلا اگر کودک شما دوست دارد شب را تا دیر وقت بیدار باشد ولی شما مخالف هستید چون فردا صبح باید به مدرسه برود و امکان دارد خواب بماند، به جای تهدید کردن و اجبار کردن به انجام کاری که شما میخواهید کافی است به او یادآوری کنید که فردا صبح زود باید به مدرسه برود و تحت هر شرایطی باید از خواب بیدار شود و اجازه غیبت کردن ندارد. آن وقت کودک میتواند انتخاب کند که به رختخواب برود تا صبح سرحال تر به مدرسه برود یا برنامه مورد علاقه اش را تماشا کند و ساعت کمتری را بخوابد.
- عشق بی قید و شرط: تنبیه کردن و تشویق کردن کودک به طور ضمنی این پیغام را به کودک انتقال میدهد که من تو را به خاطر کاری که انجام میدهی دوست دارم و به خاطر کاری که انجام نمی دهی دوست ندارم. هر تنبیه و تشویقی باعث میشود که ما نسبت به رفتار کودکمان قضاوتی داشته باشیم و در نتیجه قضاوت کردن رفتار، امکان ارتباط محبت آمیز هم کاهش می یابد. به عنوان پدرو مادر این وظیفه ماست که به کودک خود این پیام را انتقال دهیم که من تورا تحت هر شرایطی دوست دارم. اگر کودک کار اشتباهی انجام داد باید رفتارما مثل زمانی باشد که کودک کار درستی انجام میدهد.
اما چه رفتاری را جایگزین رفتار کنترل گری خود کنیم؟
به عنوان پدر و مادر این وظیفه را داریم که به کودک خود این اطمینان را بدهیم که:
- چیزی وجود ندارد که با انجام دادن یا ندادنش باعث طرد شدن او می شود و در هر موقعیتی عشق و محبت شما نسبت به او یکسان است؛
- تحت هر شرایطی در کنار او و آماده کمک کردن به او هستید اما مسولیت انجام دادن وظایف و کارهایش بر عهده خودش است؛
- بسیاری از رفتار هایی که کودک انجام میدهد جبران شدنی اند و رفتارهای کمی وجود دارد که نمیتوان جبران کرد؛
- موفقیت های قبلی کودک را به او یادآوری کنیم تا با شنیدن آن انگیزه ایی شود برای انجام فعالیت های جدیدتر و رشد خودباوری کودک؛
- عشق و محبت را نثار کودکتان کنید اما اجازه دهید کمی به زحمت بیفتد و مشکلات و مسائلی که با انها مواجه میشود را خدش حل کند تا در بزرکشالی آمادگی مواجه با ابهامات دنیای واقعی را داشته باشد.
وبه طور کلی برای کودک خود وقت صرف کنید و به گفتگو بپردازید تا اعتماد او به شما عمیق تر شود.
دیدگاهتان را بنویسید